ضرب المثل های دیرینه

          سلام بر شما عزیزان

می دونید دلم می خواهد براتون قصه ی یک ضرب المثل را تعریف کنم .

نظرتون چی که به زبان گذشته صحبت کنم.

پس بریم سر قصه ی قدیمی قشنگمون

                         (تو بدم بمیر و بدم) پسری را به اهنگری بردند نا شاگردی کند استاد گفت دم اهنگری را بدم شاگرد مدتی ایستاده دم را دمید خسته شده گفت:استاد اجازه می دهی بنشینم و بدمم؟ استاد گفت:بنشین.باز مدتی دمید و خسته شد گفت:استاد اجازه می دهی دراز بکشم و بدمم!گفت:دراز بکش و بدم .بعد از مدتی باز خسته شد و گفت:استاداجازه می دهی بخوابم و بدمم؟استاد گفت:تو بدم بمیر و بدم

 

        استفاده می شود در:خطاب به ادم تنبل یا کسی که بخواهد از زیر کار در برود.                             فعلا شما عزیزان را به خداوند بزرگ ومتعال می سپارم    

نظرات 5 + ارسال نظر
دیبا پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ب.ظ http://dibajoon.blogsky.com

خیلی مطلبت قشنگ بود

ندا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ

من این داستان رو وقتی راهنمایی می رفتم توی برنامه ی قصه ی ظهر جمعه شنیدم که خیلی اون موقع ها اون برنامه رو دوست داشتم . ازش خیلی خوشم اومده بود !
منون از یادآوری ت . ماجرای جالبی داره . از جمله ی استاد آهنگر به پسر تنبل خیلی خوشم اومد

اره باحال بود شاید امروزیکی دیگه از داستان های دیرینه را توی وبلاگم بزارم می دونی از چی ناراحتم؟ از این که بعضی ها میان تو وبلاگم را می خوانند بعد نظر هم نمی دن بعد می رن تو وبلاگشون همون کار منو می کنند به نام خودشان

ندا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

اه ه ه ه
واقعا از این آدما پیدا کردی که رفتن مطلب تو رو گذاشتن روی وبلاگشون ؟
خیلی کار بی مزه ایه !! اه اه اه ! اصلا فکر نمی کردم !
حالا می شناسی شون ؟ یا از خواننده های گذری وبلاگت هستن که اتفاقی پیداش کردن ؟ تو چجوری پیداشون کردی و فهمیدی از کاراری تو تقلید می کنن ؟؟
خیلی عجیبه !
ولی ناراحت نباش عزیزم ! تو برای خودت و دل خودت بنویس . این صفحه ی توئه و هر چی م بشه تو دوستاتو اینجا ملاقات می کنی
موفق باشی

نه ندا جون اشنا نیست راستش داشتم برای خودم وبلاگ های مختلف را نگاه می کردم دیدم که یکی رفته مطالبم را برای خودش تو وبلاتگش گزاشته

ندا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ق.ظ

ای ی ی ی !
واقعا که !
ولش کن مهم اینه که تو زودتر اون حرفا رو نوشتی هه هه

سهیل یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام.خوبین؟وبلاگ قشنگی دارید و متن های زیبایی هم می نویسید . منم چند سال پیش وبلاگ می نوشتم . اگه خواستین برام روی یاهو پیغان بذارید . سهیل ۲۶ ساله از تهران

سلام
ممنونم شما لطف دارید.
امیدوارم همیشه خواندن خاطراتم براتون جالب باشه.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد